کد مطلب:50449 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

خواست آدمی و راه تربیت فطری











اساسا تربیت جز با میل و انگیزه و خواست فرد تحقق پیدا نمی كند و هنر تربیت كردن، هنر هموار كردن و همسو كردن متربی با مربی بر اساس میل و انگیزه و خواست متربی است و نه با تهدید و زور و فشار. در مسیر تربیت فطری، می توان موانع تربیت را با به كار گرفتن قدرت از مسیر تربیت برداشت، ولی نمی توان با فشار آدمیان را در مسیر هدایت كشاند و با زور ایمان را در دل آنان نشاند. بنابراین باید خود فرد بخواهد و میل همراهی در تربیت در او ایجاد شود تا موانع میان فرد و پذیرش تربیت برداشته شود و مقتضی تحقق تربیت فطری فراهم گردد. اگر همه ی عوامل فراهم شود، مادام كه فرد انگیزه و میل و رغبت پیدا نكند و همگام تربیت نشود، تربیت فطری در انسان محقق نمی شود. البته می توان با عواملی مستبدانه و خودكامانه، انسانها را با خود همراه كرد و راه برد، اما

[صفحه 59]

چنین حركتی بیرون از سیر تربیت فطری است و موجب پیدایش نفاق و كفر كه خود از سخت ترین موانع تربیت و جلوه هایی از سقوط تربیتی در آدمی اند. امیرمومنان علی (ع) چنان بر این حقیقت تربیتی (خواست آدمی در سیر مسیر تربیت فطری) تاكید داشت كه در دوران حكومت خود كه مسئولیت تربیت مردمان و سیر دادن آنان را به سوی مقصد كمال بر عهده داشت، حتی در سخت ترین اوضاع و احوال سیاسی، مردمان را با زور و فشار به مسیر تربیت نكشاند و از روشهای استبدادی برای راه بردن آنان وام نستاند، چنانكه خطاب به مردمان فرمود:

«و لیس لی ان احملكم علی ما تكرهون.»[1] .

مرا نرسد كه شما را به چیزی وادارم كه ناخوش می انگارید.

پیشوای موحدان، علی (ع) برای راه بردن و هدایت مردمان و اداره ی ایشان هرگز ذره ای به خودكامگی و سلطه گری دست نیالود و معتقد بود كه مردمان خود باید بخواهند و در مسیر تربیت گام نهند وگرنه تربیتی حاصل نخواهد شد. آن حضرت در نامه ای به «قرظه ابن كعب انصاری»[2] از استانداران و كارگزاران خود، چنین یادآور شده است:

«و لست اری ان اجبر احدا علی عمل یكرهه.»[3] .

من این را صحیح نمی دانم كه كسی را مجبور به كاری كنم كه از آن كار كراهت دارد.

این منطق قرآن كریم است و علی (ع) فرزند قرآن و قرآن ناطق است. خدای متعال از زبان حضرت نوح (ع) چنین می آموزد:

(انلزمكموها و انتم لها كارهون.)[4] .

آیا ما شما را در حالی كه بدان اكراه دارید، به آن وادار كنیم.

نوح (ع) خطاب به قوم خود می فرماید كه من حق ندارم شما را به آیین حق مجبور كنم، زیرا در دین خدا اجبار نیست. این آیه از جمله آیاتی است كه اجبار و اكراه در دین را نفی می كنند و بر این حقیقت دلالت می نماید كه نفی اجبار و اكراه در دین، یكی از احكام دینی است كه در قدیمی ترین شریعتها یعنی شریعت نوح (ع) وجود داشته است و تا به امروز بی آنكه نسخی در آن راه یافته باشد به قوت خود باقی است.[5] .

[صفحه 60]

راه تربیت انسان از خود او می گذرد و نمی توان كسی را با اجبار و اكراه به سوی كمال برد و در منطق دین هیچ گونه تجبر و تسلط در تربیت راه ندارد. خدای متعال خطاب به پیامبر اكرم (ص) چنین فرموده تا راه تربیت در منطق دین كاملا روشن باشد:

(فذكر انما انت مذكر لست علیهم بمصیطر.)[6] .

پس تذكر ده كه تو تنها تذكر دهنده ای و بر آنان تسلطی نداری.

(و ما انت علیهم بجبار.)[7] .

و تو به زور وادارنده ی آنان نیستی.

در منطق دین، جایی برای قیمومیت در تربیت و هدایت و راه بردن مردمان وجود ندارد و هنر تربیت همراه كردن و همگام كردن مردمان با میل و خواست خودشان است و در غیر این صورت سخت ترین مانع فردی در تربیت ظهور می نماید و باب تربیت فطری بسته می شود. خدای متعال در این باره خطاب به پیامبر اكرم (ص) چنین رهنمود داده است:

(و ما جعلناك علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوكیل.)[8] .

و ما تو را بر ایشان نگهبان نكرده ایم و تو وكیل آنان نیستی.

منطق امیرمومنان علی (ع) در تربیت مردمان، منطقی قرآنی بود. آن حضرت به هیچ وجه حاضر نشد كه برای اداره ی مردمان و هدایت ایشان دست به تجبر بزند و آنان را با اجبار و اكراه به راه حق بكشاند، چنانكه در سخت ترین اوضاع و احوال اداره ی امور (پس از جنگ نهروان كه مردمان را برای مقابله با قاسطین و دفع تجاوزات آنان فرامی خواند و آنان سستی نشان می دادند) نیز حاضر نشد با روشهای مستبدانه و سیاستهای خودكامانه و بر اساس دیدگاههای تربیتی قیم مآبانه مردمان را به راه آورد و تسلیم خود سازد. آن حضرت در ضمن خطبه ای توبیخ آمیز به آنان فرمود:

«و انی لعالم بما یصلحكم و یقیم اودكم و لكنی لا اری اصلاحكم بافساد نفسی.»[9] .

من بخوبی می دانم چه چیز شما را اصلاح می كند و از كجی به راستی می آورد،

[صفحه 61]

اما حاضر نیستم برای اصلاح كردن شما (با روشهای مستبدانه و به بهای ارتكاب گناه) خود را تباه نمایم.

راه اصلاح آنان ارعاب و اجبار، یا قتل و كشتار بود و امام علی (ع) برای اصلاح مردمان هرگز به چنین روشها و اعمالی دست نبرد.[10] مصلح باید صالح باشد و به محض دست زدن به روشهای سلطه گرانه و خودكامانه و مستبدانه در تربیت، صلاحیت تربیت زدوده می شود و طبیعی است كه از انسان تباه شده، جز تباهكاری برنمی خیزد.


صفحه 59، 60، 61.








    1. همان، كلام 208.
    2. قرظه بن كعب انصاری از اصحاب پیامبر اكرم (ص) و از جمله كسانی بود كه در غزوه ی احد و دیگر غزوه های پیامبر حضور داشت. در سال بیست و سه هجری، در دوران خلافت عمر بن خطاب، «ری» به دست او فتح شد. قرظه بن كعب از شخصیتهای فاضل و برجسته و از یاران امیرمومنان علی (ع) بود و در دوران حكومت علی (ع) مدتی استاندار «كوفه» بود، سپس فرماندار «بهقباذات» (مناطقی از بغداد ) گردید و زمانی نیز مسئول جمع آوری مالیات منطقه ی «عین التمر» (شهری نزدیك انبار در غرب كوفه) شد و احتمالا مدتی هم والی فارس گردید. او در نبرد جمل حضور داشت و در پیكار صفین پرچمدار انصار بود و در جنگ نهروان نیز در كنار امام علی (ع) در نبرد با مقدس مآبان خوارج شركت داشت. وی در سال چهل هجری در كوفه درگذشت و امیرمومنان علی (ع) بر او نماز گزارد. ر. ك: یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی، الاستیعاب فی اسماء الاصحاب، بهامش الاصابه، دارالكتاب العربی، بیروت، ج 3، صص 256 -254، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد المعروف بابن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، دارالفكر، بیروت، 1409 ق. ج 4، صص 100 -99، عباس بن محمدرضا القمی، سفینه البحار و مدینه الحكم و الاثار، موسسه ی انتشارات فراهانی، تهران، ج 2، ص 424، عبدالله بن محمد حسن المامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، المطبعه المرتضویه، النجف، 1352 ق. ج 2، ص 28 (من ابواب القاف).
    3. ابوالحسن احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، حققه و قدم له سهیل زكار، ریاض زركلی، الطبعه الاولی، دارالفكر، بیروت، 1417 ق. ج 2، ص 390، نهج السعاده، ج 5، ص 359.
    4. قرآن، هود / 28.
    5. السید محمد الطباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالكتاب الاسلامی، قم، 1393 ق. ج 10، صص 207 -206.
    6. قرآن، غاشیه / 22 -21.
    7. قرآن، ق / 45.
    8. قرآن، انعام / 107.
    9. نهج البلاغه، كلام 69.
    10. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 2، ص 190.